۱۴۰۰-۱۱-۱۶اخبار
به گزارش روابط عمومی آبان ، مشروح گفتوگوی دکتر محمدرضا دادفر، مدیر توسعه کسب و کار شتابدهنده آبان با سایت کانی مگ در ادامه میخوانید:
از شرکتی که در آن فعالیت دارید بگوئید و بفرمائید چه خدماتی را در بخش معدن ارائه میدهید؟
در یک مجموعه شتابدهی فعالیت داریم که این شتابدهنده در اولین چرخه، فعالیتهای خودش را در حوزه آب و انرژی شروع کرد و با توجه به اینکه در صنعت آب نیاز به فناوریهای جدید برای تصفیه آب وجود داشت، توانست فناوریهایی را توسعه دهد. یک سری از شرکتهای دانش بنیان و استارتآپها در سیکلهای دوم یعنی سال ۹۷ در زمینه نفت و گاز و پتروشیمی فعالیت داشتند و بعداً به دلیل اهمیت مسائل معدنی مخصوصاً فرآوری مواد معدنی و جلوگیری از خام فرشی و ارتباطهایی که با صنایع فعال در این حوزه صورت گرفت، شتابدهنده سیکل سوم خودش را با رویکرد زنجیره ارزش فولاد شروع کرد.
برای حمایت از کسب و کار نوپا و دانش بنیان باید از نمونههای خارجی الگو گرفت یا نیاز به بازطراحی الگوهای جدید است؟
برای حمایت از استارتآپها و شرکتهای دانش بنیان در کشورمان خیلی موافق الگوبرداری از کشورهای خارجی نیستم. اگرچه دانستن و مطالعه همیشگی آنها در این زمینه کمک خواهد کرد، اما از نظر من هر منطقه و هر اقلیمی شرایط و فرهنگ خاص خودش را دارد و حتی میتوان با بومیسازی مفاهیم، در یک کشور هم مجموعههای متفاوتی را ایجاد کرد. مجموعه شتابدهنده آبان نیز با توجه به بومی سازی فناوری ها تاکنون توانسته است موفقیتهای و تجربههای خوبی را کسب کند و با حمایت از استارتآپها، آنها را رشد دهد.
افرادی هستند که در مرحله ثبت ایدهها و اکتشاف ارزشمند خود قرار دارند؛ اما به دلیل مشکلات مالی هنوز نتوانستهاند در مسیر دانشبنیان شدن قدمی بردارند، چه راهکارهایی را در این زمینه برای شرکتهای دانش بیان و استارتآپها ارئه میدهید؟
موضوعی پیچیده است در مورد ایدههای خامی که هنوز نتوانستهاند به فناوری برسند و حتی هنوز نتوانستهاند نمونه آزمایشگاهی بسازند. در رابطه با فناوریهای سخت، این موضوع از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و هماکنون با تجربهای که کسب کردهایم، باید روی طرحهایی ورود پیدا کنیم که از مرحلهی ایده عبور کرده باشد و آن فردی که این ایده را در سر دارد باید در دریای خروشان پایی به آب زده باشد که زمینههای اعتماد نیز فراهم بشود.
تعداد زیادی شرکت خصوصی در کشورمان وجود دارد که قصد دارند خود را به شرکتهای دانشبنیان تبدیل کنند و یا به تازگی دانشبنیان شدهاند. چقدر اقتصاد کشور به شرکتهای دانش بنیان نیاز دارد و چگونه وجود این شرکتها منجر به توسعه اقتصادی کشور میشوند؟
هماکنون در کشورمان تعداد فارغالتحصیلان بسیاری در رشتههای معدن و متالورژی در بهترین دانشگاههای کشور داریم و در همهی زمینهها بهترین نیروهای تخصصی را پرورش میدهیم، اما دانشجویان برجسته و نخبههای وطنی ما در حال مهاجرت به کشورهای خارجی هستند و آن کشورها را حمایت میکنند، زیرا کشورمان ظرفیت استفاده از دانش این دانشجویان را ندارد. بنابراین وجود شرکتهای دانشبنیان از نیازهای اولیه کشورمان است و قطعاً هم چالشهای خود را به همراه دارد.
افرادی هم که به تازگی دانشبنیان شدهاند با فضای کسب و کار و محیط بازار آشنایی ندارند و هنوز تجربهی لازم را در زمینههای مالی، اقتصاد و سرمایهگذاری و … را کسب نکردهاند و با این ادبیات آشنایی ندارند. بنابراین یک خلاء بین فارغالتحصیلهای برتر کشور با نیازهایی که در صنعت کشور همچنان برقرار است وجود دارد، به طوری که یک مترجم و یک رابط باید این دو را بهم ربط بدهد.
دانشبنیان از نظر من این است که چگونه آن علم را به ثروت تبدیل کنیم. مجموعه شتابدهنده ما این علم را با تجربه به دست آورده است به طوری که کسی اینها را به ما آموزش نداده است و با تجربه با سعی و خطا به دست آمدهاند. تجربههایی مانند اینکه چطور استارتآپ مدیریت شود، چطور با سرمایهگذار مذاکره شود، و استارتآپ بعد از اینکه رشد پیدا کرد در چه مرحلهای وارد بازار بشود و جذب سرمایههایش را کجاها باید انجام بدهد، چقدر باید سهام بگیرد چقدر باید سهام بدهد. همگی اینها ادبیاتی هستند که در واقع میتوان گفت علمی است که ما با تجربه به دست آوردیم.
بنابراین با کمک شرکتهای دانشبنیان و تقویت آنها میتوان این خلاء را پر کرد. فضای آکادمیک دانشگاهی با فضای بازار، زمین تا آسمان تفاوت دارد و این درحالی است که صنعت کشورمان در حال توسعه و رشد است و به نوآوریها و شرکتهای دانشبنیان نیاز جدی دارد.
گفته میشود استفاده از تکنولوژیهای روز دنیا پرهزینه است؛ اما مگر این گونه نیست که شرکتهای دانش بنیان به کاهش هزینه بهرهبرداری معادن کمک میکنند و توسط این تکنولوژیها منجر به بالارفتن بهرهوری و کاهش هزینهها میشوند؟ آیا این مسئله فقط در کشور ما مطرح است؟
قطعاً دانش همراه با هزینه است و استفاده از تکنولوژیهای جدید در دنیا هزینهبر است که علاوهبر خودش هزینههای دیگری مانند IP و توسعه و هزینههای توسعه دهنده هم دارد، زیرا که تکنولوژی در دنیا ارزشمند است. اما جدا از اینها، شرکتهای دانشبنیانهای میتوانند موجب خلق ثروت بیشتری از طریق کمک به افزایش بهرهبری و کمک به افزایش درآمد و.. شوند. وقتی لایسنس خریداری میشود اطمینان استفاده از فناوری بیشتر هست و هنوز شرکتهای دانشبنیان به آن مرحله استاندارد نرسیدهاند که بتوانند این خلاء رو پر کنند، اما امیدواریم و این رویداد در سالهای آینده اتفاق خواهد افتاد.
بنابراین دانشبنیان بودن همیشه با کاهش هزینه همراه نیست ولی میتواند کمک به افزایش بهرهوری و کمک به افزایش درآمد منجر شوند، مانند استفاده از باطلهها و مواد بیارزش و تولید یک محصول جانبی دیگر که منجر به ارزش آفرینی میشود.
و اما سخن آخر
در حوزه فناوریهای سخت تفاوت شگرفی با حوزه فناوری نرم وجود دارد. فناوری نرم با ایده شروع میشود و این ایده وارد بازار میشود و مردم را ترغیب میکند که از این اپلیکیشن یا سایت و یا پلتفرم استفاده کنند.
اما در حوزه فناوری سخت موضوع متفاوت است. برای اینکه شتابدهندههای موفقی در حوزههای معدنی داشتهباشیم، که جزء فناوریهای سخت و پر هزینه است، باید از طریق نیاز صنعت، استارتآپسازی کنیم. شتابدهنده باید این نیازها را درک و تجربه کند و آنها را کشف کند، فناوریها و کسانی که در این حوزه فعالیت داشتهاند را پیدا کند و در این صورت مترجمی بین آن دانشجویان و دانشبنیان شدنشان باشد، برای سرمایهگذار آن مستندات لازم را ایجاد کند، سود ده بودن کسب و کار را اثبات کند.
اما آنچه برای شتابدهنده اهمیت پیدا میکند نحوه مدیریت منابع مالی شتابدهنده برای استارتآپها است زیرا امروزه هزینهها هم زیاد است و نرخ شکست هم وجود دارد و ممکن است شتابدهنده را به مخاطره بیاندازد.
من فکر میکنم شتابدهندههایی که اینگونه به فضا نگاه میکنند متفاوتتر هستند و شتابدهندههایی که ترویجی در حال فعالیت هستند در حوزه فناوری سخت کارشان پیچیده و مشکل خواهد بود
و به نظر من هرچقدر که شتابدهنده دانش خودش را در زمینه صنعت افزایش دهد و دانش خودش را نسبت به مسائل مالی تقویت کند، قطعاً میتواند در حوزه معدن هم اثر گذار باشد و ایجاد کننده فناوریهای خوبی در این زمینه باشد و باعث رونق اقتصادی کشور و مجموعه شتابدهنده خودش نیز باشد.